@چهارم@
 
 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 20:40 ::  نويسنده : كامياب

 



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 20:39 ::  نويسنده : كامياب

 



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 20:37 ::  نويسنده : كامياب

 



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 17:40 ::  نويسنده : كامياب

 

سلام عزیزم ... خوبی؟

چه خبر؟؟؟ خسته نباشی ... امروز چطور بود؟ ...سرت شلوغ بود؟

راستی امشب شب یلداست ... همه فامیل خونه ما جمعند ... مخصوصا اون دو سه تا دختری که ازشون خوشم نمیاد

آره ... مریم هم هست ...ستاره هم به احتمال زیاد میاد ... الهه هم با اون تیپش ...

دلم میخواد امشب سنگ تموم بذاری ... منو اس ام اس بارون کن ... طوریکه همه شون از حسادت منفجر بشن

ممنونتم ...خیلی دوست دارم ... عشق منی ایرانسل ... تنهام نذار



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 17:38 ::  نويسنده : كامياب

 

کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی کوچولو روی دستشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند.
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند.


هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون.
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود.


هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد.
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند.


روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند.
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟


در ۱۸ سالگی :


پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود.
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .


در دانشگاه :


پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند.
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند


در هنگام نمره گرفتن :


پسرها خودشان را میکشتند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند.
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.


در کافی شاپ :


پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!


در مخ زدن : پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.


هنگام خواستگاری :


پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و .... برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند.
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند


هنگام ازدواج :


پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و ... را از سر قبر پدرشون تهیه کنند.
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد


هنگام زندگی عشقولانه دو نفره :


پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند.
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.


کار کردن :


پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند.
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند

 



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : كامياب

چشمت ابروئه !

 

 

 

6.یه شوهرم نداریم صبح جمعه ای بهمون بگه خانومم شما بگی "ف" ناهار فرحزادیم !

 

 

 

7.یه شوهرم نداریم وقتی میپرسه دوسم داری یا نه ؟ بهش بگیم خره من دوست دارم چرا نمیفهمی

 

 

 

8.یه شوهرم نداریم، دوتایی قربون صدقه بچه نداشتمون بریم !

 

 

 

9.یه شوهرم نداریم از جبروت مردونش استفاده کنیم زنگ بزنه پشتیبانی بگه این سرعت اینترنت چه مرگشه پس!خانومم کارای اینترنتیش عقب مونده!

 

 

 

10.یه شوهرم نداریم خوش قیافه باشه، برای استحکام بیشتر پایه های زندگیمون همیشه موهای پر کلاغیش از ته بزنیم که هیچ زنی جز خودمون نتونه بهش نگاه کنه !

 

 

 

11.یه شووورم نداریم غروب که میشه بعد از دو شیفت کار کردن ، با دست پر بیاد خونه در رو با پاش باز کنه ، بریم کیسه ها رو از دستش بگیریم بگیم خسته نباشی آقا .

 

 

 

12.یه شوهرم نداریم شب بگیم ببرمون بیرون اونوقت بگه نه , ما هم از لجمون تایر ماشینشو پنچر کنیم صبح که میخواد بره سر کار ببینه کلافه شه , ما هم موزیانه بخندیم بگیم آخی الهی اشکال نداره عزیزم ولی خب باز خوبه دیشب نخواسیم بریم بیرون وگرنه میخورد تو ذوقمون !

 

 

 

13.یه شوهرم نداریم وقتی میریم کنار دریا ما رو ترک جت اسکی بنشونه!

 

 

 

14.یه شوهرم نداریم صبح به صبح نون تازه برامون بخره !

 

 

 

15.یه شوهرم نداریم تا غم و ناراحتی توی چهره مون ببینه بگه مگه من مردم که تو ناراحتی ؟

 

 

 

16.یه شوهرم نداریم انقد عاشقمون باشه واسه غافلگیر کردنمون با یه زرافه ی طفل بیاد خونه !

 

 

 

17.یه شوهرم نداریم یکمی بهش غر بزنیم دلمون باز شه!

 

 

 

18.یه شوهرم نداریم بهمون بگه از خواب که بیدار میشی ، اول تو چشای من نیگا کن بعد به اون مانیتور ِ لامصّب !!

 

 

 

19.یه شوهرم نداریم واسش ناز کنیم بگیم قبل از خواستگاریت تو حافظ یه تفال زدم فلان چیز اومد !

 

1.یه شوهرم نداریم شب که دیر میاد خونه ببینه رو کاناپه خوابمون برده دلش بسوزه دیگه دیر نیاد!

 

 

 

2.یه شوهرم نداریم وقتی بهش میگیم من رو بیشتر دوس داری یا مامانتو ، بگه توام چه سوالایی می پرسی ، هر دوتون رو دوس دارم دیگه ! خوشحال شیم از اینکه ما رو خیــــــــــــــلی دوس داره " قدِ مامانش "

 

 

 

3.یه شوهرم نداریم عاشق قرمه سبزی باشه ، ما هم که بلد نیستیم درست کنیم ! بگیم بین من و قرمه سبزی یکی رو انتحاب کن !!

 

 

 

4.یه شوهرم نداریم , نداریم که نداریم به درک اسفل یه لامبورگینی هم نداریم غروب جمعه ای بریم بگردیم دلمون نگیره !

 

 

 

5.یه شوهرم نداریم گانگستر باشه، هیچ کس جرات نکنه بهمون بگه بالا چشمت ابروئه !

 

 



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 17:20 ::  نويسنده : كامياب

 

1.یه زن نداریم که هر روز پامیشه میز صبحانه اماده باشه

 


2.یه زن نداریم لباسامون رو اتو بزنه

 


3.یه زن نداریم غصه ی چک فردامون رو بخوره

 


4. یه زن نداریم واسه وام خونه طلاهاش رو بفروشه

 


5.یه زن نداریم وقتی میریم خونه ی مامانش برامون سفره بندازه بیا و ببین

 


6.یه زن نداریم وقتی میاد خونه ی مامانینا همش سر پا باشه

 


7.یه زن نداریم واسمون هفت رنگ ارایش کنه

 


8.یه زن نداریم تا ما نیایم شام نمی خوره

 


9.یه زن نداریم وقتی مریضیم پاشویمون کنه تا صبح هم بالا سرمون دعا کنه

 


10یه زن نداریم تا چهلش نشده بریم یه زنه دیگه بگیریم

 


11.یه زن نداریم درد زایمان بکشه بد ما بگیم دختره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 


12.یه زن نداریم ندونیم چه طور بچه بزرگ شد و بی خوابی بکشه

 


13.یه زن نداریم غر بزنیم این چیه ناهار درست کردی؟

 


14یه زن نداریم هم بیرون کار کنه هم تو خونه اخرشم بگیم اقساط این ماه و تو بده

 


15.یه زن نداریم با ما تیتیشی حرف بزنه نکنه تومونمون دوتا بشه

 


16.یه زن نداریم تکه کلامش باشه خدا ساییه تورو از سرم کم نکنه

 


16.یه زن نداریم خونرو بکنه دسته گل

 


17.یه زن نداریم ارث باباش بهمون برسه

 


18.یه زن نداریم تا از سر کار میاییم کتمونو از رو شونهامون برداره

 


19. یه زن نداریم تو تابستو شربت زعفران و هندوونه دستش باشه تو زمستون اناره دون کرده و چایی داغش

 


20. یه زن نداریم وقتی بچه شلوغی می کنه بهش بگیم این چیه تربیت کردی



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 17:10 ::  نويسنده : كامياب

مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".
چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح - با لباس سبز رنگ - از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند...
دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم... باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی... اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده...
با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.
با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.
دکتر: هه! شوخی کردم... زنت همون اولش مُرد!!!



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 17:5 ::  نويسنده : كامياب

 

..........................

 

 

هنگام بازدید رییس از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسید شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

روان‌پزشک گفت:

ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمارمی‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.

رییس:

آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتراست.

روان‌پزشک گفت:

نه! آدم عادى در پوش زیرآب وان را بر می‌دارد .شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد یا نه ؟

 

..............................

 

 

تک زنگ چیست؟

.

.

با خبر شدن دو گدا از هم

............................

 

 

لره داشت ازتیر برق بالامیرفت بهش گفتن هی سیمها ل. . خ.  -.ته گفت یاالله یألله

 

................................

 

یه روز یه لره به خدا شكایت میكنه كه ای خدا چرا همه اینقدر به تركها میخندن و به ما لرها نمیخندن از خدا ندا میرسه كه شما هم كار خنده دار انجام بدید تا به شما هم بخندن لره یك تور بزرگ ماهیگیری برمیداره و پهن می كن وسط بیابون بعد از چند دقیقه می بینه یه تركه با قایق موتوری از جلوش رد میشه

 

............................

 

به لره میگن خسته نباشی. لره میگه : اگه باشم چه گ...هی می خوری !

 

.............................

 

به بزه می گن چرا زنگولت صدا نمی کنه؟ می گه گذاشتمش رو ویبره!

..............................

 

 

به لهجه نیشابوری بخونید. دلنگو می شدم بر شاخ پسته/ چو دیدم دختری بر خر نشسته// بدو گوفتوم که بوس به مو نمتی/ بگوفت متم ولی خر وانمسته!!

 

......................................

 

یك روز راننده ی یك وانت بزی را می ذاره پشت وانت می بینه بزه داره گریه می كنه میگه چرا داری گریه میكنی میگه می خوام جلو بشینم.راننده میارتش جلو می بینه داره گریه می كنه مگه میخوام جای راننده باشم كه رانندگی كنم. راننده جایش را با بزه عوض میكنه میبینه بزه بازم داره گریه میكنه میگه چرا داری گریه می كنی بزه میگه این اشك شوق است.

............................

 

ویز

ویززز

ویز

ویززز

.

تق

....

...

این مگسه نمیخواست تو بخوابی من کشتمش شب بخیر

.............................

 

 

دویدمو دویدم به قلكم رسیدم

زدم اونو شكستم ، تا پول بیاد به دستم

هیچی نبود تو قلك ، بجز یه سوسك كوچك

سوسكه بگم چیكار كرد؟ ترسید و زود فرار كرد

خونه ی اون خراب شد ، دلم واسش كباب شد

دویدمو دویدم رفتم برای سوسكه قلك نو خریدم

..........................

 

مردی میره پیش کشیش تا اعتراف کنه میگه:من در زمان جنگ جهانی دوم به یک مرد در خانه خود پناه دادم

کشیش می گه: خوب این که گناه نیست !

مرد می گه : ولی من بهش گفتم به خاطر هر هفته که خونه من بمونه باید ۵ دلار بپردازه!

کشیش می گه : درسته تو کارت خوب نبوده ولی تو کارت رو با نیت خوبی انجام دادی!

مرد می گه : اوه متشکرم فقط یه سوال دیگه ....

کشیش: بگو فرزندم

مرد می گه : آیا باید بهش بگم جنگ تموم شده!!!!

........



سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 17:1 ::  نويسنده : كامياب

شیوه جالب تدریس در فرنگ !



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جوجو و آدرس kamayabjojo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 1267
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


-->